کد مطلب:33962 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:18

گنجینه پرسمان » اعتقادات

با نگاهي به جهان پيرامون روشن مي شود كه اكثريت مردم رو به بدي و تباهي دارد، اما اگر دين و توحيد و گرايش به خوبيها در نهاد انسان گذارده شده و به اصطلاح فطري آدميان است، پس چرا اكثريت به خلاف آنها گرايش دارند; و اكنون جهان ما رسماً سكولار است. پس بايد گفت كه دين فطري نيست و گذشته از آن بيشتر مردم به دوزخ افتاده مي شوند، زيرا بد كردار و بي دين هستند؟

جواب اجمالي: (44)

انسان فطرتاً خداجو و حق جوست و اكثريت مردم نيز به اين ندا پاسخ مي دهند. مردم در نهاد خود به دنبال حق مي باشند، اما در مواردي خطاي در تطبيق دارند. واقيت اين است كه عواملي از بيرون و دورن باعث مي شود كه آنها در شناخت و گرايش به حق دچار انحراف شوند. شيطان و نفس اماره از يك سو و تبليغات سنگين شيطان هاي انسي از سوي ديگر، حق را در برابر ديدگان آنها در حجاب برده است. «سكولاريسم» هم كه نه به معناي بي ديني، بلكه به معناي بيرون راندن دين از صحنه ي اجتماع و سياست است، به دليل عملكرد بد مسيحيت تحريف شده و متوليان آن و هجوم تبليغاتي وسيع، بر مردم سرزمين هاي غربي مسلط شده است، اما در همين زمان گرايش به دين در ميان غربيان به فور ديده مي شود. با همين تحليل روشن مي شود كه اكثريت مردم رو به سوي دوزخ ندارند، زيرا حق جو هستند و در گرايش خود به حق اشتباه كرده اند و به اصطلاح جاهل قاصرند.

جواب تفصيلي: (44)

انسان فطرتاً خداجو و حق جوست و به دين و اخلاق گرايش دارد، و اكثريت مردم نيز به اين ندا پاسخ مي دهند. علماي اسلام به تبع قرآن و روايات تصريح دارند كه مردم در نهاد خود به دنبال حق مي باشند، اما در مواردي خطاي در تطبيق دارند. اگر روزي هجوم تبليغات مسموم بر عليه ارزشها برداشته شود و چهره ي حق همانگونه كه هست جلوه گر گردد روشن مي شود كه اكثريت به آن روي مي آورند. بنابراين اكثريت به بدي تمايل ندارند بلكه يا در مقام علم و شناخت فريب مي خورند و بدي را به جاي خوبي مي پندارند و يا در مقام عمل، فريب نفس و شيطان را مي خورند و به سمت بدي روي مي آورند.

در دوره و عصور جديد به ويژه از نيمه دوم قرن بيستم، حجم تبليغات ضد ديني و خلاف اخلاق

ـ36ـ





چنان زياد است كه بيشتر مردم را در برابر خود خلع سلاح كرده و جهان به اين معنا «سكولار» است. به دليل ماهيت مسيحيت كه ديني تحريف شده و تا حدود زيادي خلاف عقل است و بر اثر عملكرد بسيار بد متوليان آن در غرب، و تبليغات فراوان ضد ديني، دين از صحنه ي اجتماع بيرون رانده شده است با اين وجود، اكثريت مردم به سمت دين گرايش دارند. نمونه آن كشورهايي است كه تحت سلطه ي حكومت كمونيستي قرار داشتند. ديديم و شنيديم كه پس از مبارزه طولاني و خشن و همه جانبه با دين و مظاهر آن، به محض فروپاشي اين نوع حكومت ها، دين شكوفه زد و سر باز كرد و اين نيست مگر اينكه دين فطري مردم است و در نهاد آنها قرار دارد.

حقيقت اسلام به او نرسيده و در دين و روش خود تسليم حق است و مطابق آن عمل مي كند، اهل نجات مي باشد.(3) واقعيت اين است كه اگر از بالا به جهان آفرينش نگاه بيفكنيم و تنها به ظاهر اكتفا نكنيم، بعينه مي بينيم كه اكثريت مردم به بهشت مي روند و تنها تعداد قليلي در جهنم، جاودانه هستند يعني اكثريت مردم بر اساس فطرت عمل مي كنند اگر چه خطاي در تطبيق دارند و به همين دليل اشتباهات و لغزشهايي هم دارند و شايد مدتي را هم در برزخ يا صحنه قيامت يا در درون دوزخ عذاب ببيند، اما در نهايت نجات مي يابند و به بهشت مي روند و تنها معدودي فطرت خود را دفن مي كنند و براي هميشه در عذاب الهي خواهند بود